سختی بدون شکست (2)

K K K · 1403/02/06 15:03 · خواندن 2 دقیقه

سلاااااااااام چطورییید دلم براتون یه زره شده بوددددددد . اومدم پادت بدم ( رمان نمیخام به روی خودم بیارم ) هم میخام بدم خیالتون راحت 

برید ادامه که ... داستان قراره جالوب بشه 😂😁

دانی / اون دختر موهای صورتی و نازی داشت .. زیادی خجالتی بودو یادش رفت سلام بده .. تنها جایی که خالی بود میز کنار من بود . 

دانی = اقا ؟ میشه انجرل بیاد اینجا ؟ 

انجرل / باورم نمیشه .. یه پسر . با موهای بنفش .. من کنارش بشینم .. یعنی از من خوشش اومده ؟ نه بابا من اونقدرام خوشگل نیستم به هر حال دوست دارم بشینم پیشش . تجربه خوبی میشه .. 

معلم = انجرل اون دانی هست میخای بشینی پیش اون ؟

انجرل = ح ... تما‌‌‌.. حتما 

کیفمو برداشتم و رفتم نشستم پیش دانی .. 

دانی = سلام . اسمت انجرل بود؟ چه اسم قشنگی داری .. موهات هم خیلی قشنگه طبیعی هستن ؟؟؟ 

انجرل = بله .. ممنونم . بله از وقتی بدنیا اومدم موهام صورتی بودن :)

دانی / بامن انگار خیلی راحت تر بود . نمیدونم باز از اون دختر پرو هاس یانه . ...... درس تموم شد موقع رفتن بود 

دانی = انجرل خونتون نزدیکه ؟ میخای برسونمت ؟ 

انجرل = ن ... نه ممنونم میرم خونمون کوچه بغلی هست 

دانی = اوهوم . باشه بس فردا میبینمت 

انجرل = ممنونم که منو رسوند.... هااااا ؟؟ دارم چی میگم 

دانی =  خنده ریزی کرد و رفت ( تصور کنید 😁) 

انجرل / برگشتم خونه مامانم کلی از اینکه مدرسه چطور بود سوال پرسید .. منم که واقا محو دانی شده بودم .. به هیچ کدوم از حرف هاش دقت نکردم . 

مامی = حواست کجاس خانومییییییی ؟؟ 

انی= ببخشید مامان حواسم پرت دوستم بود 

مامی = دوست پیدا کردی ؟؟ اسمش چیه ؟ پسره یا دختر ؟؟؟؟ 

به هیچ کدوم از حرفاش جواب ندادم یک کلمه گفتم ( ادم خوبیه ) ... :)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خب اینم پارت ۲ .. دوستون دارم تا پارت بعدی فعلا .. نپرسید کی پارت میزارم معلوم نی شاید یک سال بعد 😂